کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر امام علیه‌السلام در شام

شاعر : قاسم نعمتی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن     قالب شعر : غزل    

آتـش کـشـیـد بر جـگـرم خـنـده یـزیـد            سیراب بود و روی لبت چوب می‌کشید

بـازی نمـود با لـب تو پیـش چـشم من            تیـزیِّ چـوب‌ها لب خشک تو را بُرید


تَه مانده شراب خودش بین طشت ریخت            از آن به بعد شد همه گیسوی من سپید

تا سرخ مو بلند شد و یک اشاره کرد            رنگِ سکـیـنه دخـتر تو ناگهـان پـرید

جـانم ربـاب، تا که سر افتاد بر زمین            از بهر ِبوسه از لب و دنـدانِ تو دوید

: امتیاز

ترسیم مصائب اهل بیت سلام‌الله‌علیهما در شهر شام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

کشید از سینه آهِ مستمر؛ دروازهٔ ساعات            دلش یکریز می‌شد شعله‌ور؛ دروازهٔ ساعات

رسید آن کاروانِ زجر دیده، بی‌رمق، زخمی            شد از حالِ رقیه محتضر؛ دروازهٔ ساعات


مزیّن شد به پرچم‌های رنگی، شد چراغانی            به دستِ شامیانِ فتنه‌گر؛ دروازهٔ ساعات

حرامی‌هایِ بی‌اصل و نسَب، سیلِ تماشاچی            عزیزانِ علی؛ رأسِ قمر؛ دروازهٔ ساعات

شلوغی، هلهله، بارانِ سنگ و خیلِ نامحرم            به دورش دید خیلی دردسر دروازهٔ ساعات

به خود لعنت فرستاد و به زینب‌ خیره شد مضطر            به دستِ بسته‌اش با چشم ِتر؛ دروازهٔ ساعات

سه ساعت از مصیبت دیدگان، می‌کرد استقبال            نه با گل! با غم و خون جگر؛ دروازهٔ ساعات

حسین بن علی شد منکسر بالا سرِ عباس            شکسته عمه سادات در؛ دروازهٔ ساعات

به پایِ نیـزه‌های داغـدیـده پایکوبی بود            فقط از این بلا دارد خبر؛ دروازهٔ ساعات!

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل عیر مستند بودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ در منابع معتبر المصباح ص ۶۷۶ آثارالباقیه ص ۵۲۷مقتل خوارزمی ج ۲ ص ۴۸  فقط اشاره به ورود سر مطهر سیداشهدا داشته اند حتی سر دیگر شهدا را هم ذکر نکرده اند؛ همانگونه که علامه شعرانی نقل کرده احتمالاً این بزرگواران معتقد بودند که سرمطهّر به همراه پیکی که نامه کسب تکلیف را به نزد یزید برد، به شهر شام برده شده است  نفس المهموم ص ۳۸۲ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

نشست و ضجّه زد آن ساعتی که عید شد اعلام            پریشان! اولِ ماهِ صفر، دروازهٔ ساعات

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر امام علیه‌السلام در شام

شاعر : محمدجواد شیرازی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مثنوی

آمد زمـان سـخـتِ اسـیـری میان شام            کوچه به کوچه سختی ماندن در ازدحام

دروازۀ شـلـوغ و تـجـمـع مـیــان راه            ساعات سختِ رد شدن از هجمۀ نگاه


در شـام داده‌انـد به مـا چـه مـدارجی!            با طـعـنه گـفـته‌اند به ما قـوم خارجی

خـنـدیـده‌اند بر غـم ما در ازای چه؟!            پوشیده‌اند رخت عروسی برای چه؟!

با ضرب کعب نیزه، به اجبار می‌برند            ما را برای چه سر بـازار می‌بـرند؟!

حرفی نمی‌زنم که شدم از خجالت آب            زینب کجا و رفتن در مجلس شراب؟!

با دسـت بـسـتـه راهـی دارالخـلافـه‌ام            از مـجـلـس یـزیـد حـسـابـی کـلافـه‌ام

در بین طشت رفت سرت، نیمه‌جان شدم            با چشمِ خیس، خیره سوی خیزران شدم

آنـقـدر زد به روی لـبـت در بـرابـرم            دنـدان تو شـکـسـت، بـمـیـرم بـرادرم

پنجاه سال شد که به عشقت عجین شدم            امشب بیا ببین که خـرابـه‌نـشـین شدم

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر امام علیه‌السلام در شام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن قالب شعر : غزل

کارِ ما گرچه به جز گریۀ پیوسته نبود            کارِ این قـوم ولـی خـنـدۀ آهـسـتـه نبود

آنقدر ضـربۀ نیـزه همه را ساکـت کرد            بِینِ ما در پِیِ تو، یک سرِ نشکسته نبود


پشت دروازۀ ساعات معـطل شده است            آن کـریمی که درِ خانـۀ او بـسـته نـبود

خسته از زخمِ زبانیم و جسارت به لبت            پایِ ما با تو در این راه ولی خسته نبود

فقط از دور، تو را دخـتـرکـانت دیـدند            نیزه‌ای کاش به تو این‌همه وابسته نبود

گـرمِ تـزئـین و پـذیـرایـی شـام‌انـد همه            ورنه دروازۀ این شهر چنین بسته نبود

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در شهر شام

شاعر : احمد علوی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

کاش در دروازۀ ساعت زمان می‌ایستاد            نیـزه‌ها می‌رفت؛ اما کـاروان می‌ایستاد

کاش وقتی قلب زینب روی نیزه می‌تپید            قلب دنیا می‌گـرفت و ناگهـان می‌ایستاد


کوفیان دیدند، وقتی لب به گفتن می‌گشود            ناگهان زنگ شتـر‌ها از تکان می‌ایستاد

کائنات انگـار تحـت امر زینب می‌شدند            آن چنان که گفته‌اند: «آبِ روان می‌ایستاد»

او که با صبر و وقار و همت زهرایی‌اش            با حـجـابش روبروی دشـمنان می‌ایستاد

زینبی که خطبه‌ها را حیدری می‌خواند و بعد            روی حرفش چون علی تا پای جان می‌ایستاد

با وجودی که غمی سنگین به روی شانه داشت            هم چنان می‌ایستاد و هم چنان می‌ایستاد

روضۀ گودال را اصلاً نخوانم بهتر است            شمر در خون می‌نشست اما سنان می‌ایستاد

آفـتـابِ داغ مـی‌تـابـیـد بـر تـن‌هـا، ولـی            قـاتل خـورشـیـد زیر سایـبـان می‌ایستاد

بیت آخر سهم خولی می‌شد و با خواندش            بر زمین می‌خورد وقتی روضه‌خوان می‌ایستاد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید زیرا غرور در فرهنگ لغت به معانی زیر آمده است:« ۱ - ( مصدر ) فریفتن فریب دادن ۲ - ( مصدر ) مغرور بودن ۳ - ( اسم ) فریفتگی ۴ - تکبر نخوت ۵ - پندار خیال باطل ۶ - جوشهایی که بر صورت جوانان پر خون و خوش بنیه پیدا آید » با این معانی می بینید که غرور دارای بار منفی است و بیشتر ذمّ اهل بیت است.

او که با صبر و غرور و همت زهرایی‌اش            با حـجـابش روبروی دشـمنان می‌ایستاد

 

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر امام علیه‌السلام در شام

شاعر : محمد داوری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مربع ترکیب

ای ســایـۀ روی ســرم آقــای نـیــزه            بر دامـنم ای‌کـاش بـودی جـای نـیزه

افـتـاده‌ام از پــا بــرادر پــای نــیــزه            قـرآن بخـوان بر حال من بالای نیزه


ما خارجی هستیم این بُهتان شام است

قـرآن بخـوان که راه رفع اتهام است

بی‌تـو هـزاران داد از دسـت زمـانـه            دادنـد مـا را نـاسـزا خـانـه به خـانـه

خوردیم شـلاق و کـتک با هر بهـانه            می‌سوزد از بس جای ضرب تازیانه

انگار آتش بر روی بال و پر ماست

زنجیر گردن بند دخترهای زهراست

بر خـارها رفـتـیم چون نـاچار بودیم            در چشم این مردم بـرادر خار بودیم

شب در خـرابه روز در بازار بودیم            هر لحـظـه زیـر هـجـمـۀ آزار بودیم

ما را ببین دنیا به چه روزی کشانده

سیـلی نـخـورده فـاطـمـه‌زاده نمـانـده

سخت است داغ و درد و غم یکجا ببینی            خود را به چندین وجه چون زهرا ببینی

هر شب میان خـواب بـابـا را ببـینی            فـردا ولی او را روی نـی‌هـا بـبـیـنی

دور از تعجب نیست از خود سیر باشی

حتی سه‌ساله هم که هستی پیر باشی

: امتیاز
نقد و بررسی

دو بند از این شعر به دلیل مغایرت با روایات معتبر و تحریفی بودن مطالب کلا حذف شد

ذکر مصائب حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در کاخ یزید ملعون

شاعر : هستی محرابی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : قصیده

بزم در کـاخِ یزیدِ فـاسـقِ شـیـطان تبار            گوش‌ها در بازتابِ گفتگوی نـور و نار

در میانِ تشتِ زرّین می‌درخشد قرصِ مَه            خیره مانده چشمِ شَه بر خواهرانِ داغدار


بی‌حیا می‌زد به رأسِ شاهِ دین با خیزران            پیشِ چـشمانِ رقیه دختِ شاه و شهریار

منظره درد است دردِ غربتِ خـونِ خدا            لیک زینب مثلِ زهرا در شکوه و اقتدار

سعیِ دشمن بود خود پیروز باشد در مصاف            محو گردد نامِ زیبای حسین از روزگار

حیدری ثانی‌ست زینب، گرچه میدانیم ما            لافـتـی اِلا عـلـی لاسـیـف اِلا ذوالفـقـار

با کلامِ حق سخن آغاز کرد امّا چه سود!            کی شود با نطقِ اَحسن آشنا گوشِ حِمار

اسـتـنـادِ خـطـبـه‌اش آیـاتِ قـرآن کـریـم            ظلم گر باشد نخواهد شد حکومت پایدار

بند بندِ نـطـقِ او تـبـیـینِ دینِ جـدِّ اوست            اینکه رفته بعد او در هالۀ گرد و غبار

انقـلابِ کـربلا را، عـشـق معنا می‌کـند            با همه فـتـنـه گری‌های یـزیدِ می گـسار

با شهامت گـوید از زشـتیِ افکـارِ یـزید            ظالمان را می‌کند در چشمِ هر آزاده‌خوار

ریشۀ افکارِ پـسـتـش را نـشـانه می‌رود            با بیانِ این که شد بـنـیانِ ظـلـمِ بی‌شمار

اوست در کاخِ ستم از سرزنش‌های یزید            در دفاع از آرمانش می‌کند بس افـتخار

ای یزید اظهارِ خوشحالی مکن از فعلِ خود            زود رسوا گردی و نقـشِ پلیدت آشکار

راهِ ما حق است و پیروزی بدان از آنِ ماست            این چنین هستیم ما در هر دو عالم رستگار

آه! از دسـتـت اگـر داغِ بـرادر دیـده‌ایـم            یا نمـودی تا قـیـامت جانِ ما را داغدار

لـیک جـاویـدان بـمـانـد پـرچـمِ آزادگـی            بـر فـرازِ بـامِ عـالـم تا طـلـوعِ انـتـظار

تا قیامت شعلۀ عشقِ حسینم روشن است            تا جهان باقی‌ست ما هستیم و جانی سوگوار

در مرامِ عاشقی، خواهر برادر نیـسـتند            عشق زینب را نباشد در کـلامِ ما عیار

مِهرِ جانش به برادر نیست صرفِ خواهری            بـلـکـه او دارد تـولّا بـر ولـیِ کـردگـار

ما رایت اِلا جـمـیـلا پـاسـخِ دشـمن شده            از زبـانِ پـاک بـانـوی مـتـین و استوار

کربلا دانشگهِ تدریسِ عشقِ زینب است            این چنین دانشگهی دارد چنین آموزگار

جز وفا وُ صبر و غیرت هیچ در زینب نبود            "کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود"

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ یزید افشاگری نکرد بلکه فتنه گری کرد!!

انقـلابِ کـربلا را، عـشـق معنا می‌کـند            با همه افـشـاگـری‌های یـزیدِ می گـسار

ترسیم مصائب اهل بیت سلام‌الله‌علیهما در شهر شام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن قالب شعر : غزل

کـلـیم اگر دعا کـند بی تو دعـا نمی‌شود            مسیـح اگر دوا دهـد بی تو دوا نمی‌شود

اگر جدایی اوفـتد میان جسم و جان من            قـسم به جان تو دلم از تو جـدا نمی‌شود


گریه اگر کنم همی بهر تو گریه می‌کنم            ورنه ز دیده‌ام عبث اشک رها نمی‌شود

گرد حـرم دویـده‌ام صفا و مـروه دیده‌ام            هیچ کجا برای من کـرب‌وبـلا نمی‌شود

کسی که گشت گرد تو گرد گنه نمی‌رود            پـیـرو خـط کـربـلا اهل خـطـا نمی‌شود

جز سر غرق خون تو که شد چراغ قافله            رأس بـریـده بر کسی راهـنـما نمی‌شود

کرب‌وبلا و کوفه شد سخت به عترتت ولی            هیچ کجا به سـخـتـی شـام بـلا نمی‌شود

چوب به دست قاتلت سوخت و گفت این سخن            جای سر بریده در طشت طلا نمی‌شود

: امتیاز

ترسیم مصائب اهل بیت سلام‌الله‌علیهما در شهر شام

شاعر : مسعود یوسف پور نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

چه پای آبله خیزی، چه مرکبی و چه راهی            مهـار ناقـه نیـفـتد به دست شمـر الهی

به خفتگان همه رو نیزه می‌زدند که برخیز            دریغ و درد، چه راه بلند و شام سیاهی


به غیر سایۀ سرنیزه‌ها و خار مغیلان            برای طفل سه ساله نبود پشت و پناهی

اسیـر بود امـامی که کائـنـات اسیـرش            اسیر بود چنان که به سینه، سلسله آهی

به پاره پارۀ معـجـر، مخـدرات مکـدر            خـدا کـند که نـدوزنـد اهل شام نگاهی

به چوب خشک، لبی را یزید بست که از خاک            مـحـال بـود نـروید پی دعـاش گـیاهی

بدا به شعر که می‌خواند فی البداهه و می‌ریخت            شراب بر سر پـاک بلند مرتـبه شاهی

: امتیاز

ترسیم مصائب اهل بیت سلام‌الله‌علیهما در بین راه و شهر شام

شاعر : حسن زرنقی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

چه غمگین، کاروانی می‌رود از کربلا تا شام            گره خوردست آیا سرنوشت کربلا با شام؟

به نیـزه آفـتابی می‌شکـافـد سینۀ شب را            و از گودال خون منزل به منزل می‌رود تا شام


به دل بغض علی، در دست سنگ و در زبان طعنه            در استقبال آل مصطفی برخاست از جا شام

چنان سنگین‌دلی‌ها با کبوترهای زخمی شد            که در شام بلا از غصه شد هر روز آنها شام

نمی‌دانم چه دیده حضرت سجاد در این شهر            که پرسیدند از رنج سفر، فرمود مولا: شام

ولی این کاروان همراه با خود زینبی دارد            به دست دختر شیر خدا، افـتاد از پا شام

اگرچه جای خنجر خیزران می‌دید اما باز            شبیه کربلا در چـشم زینب بود زیبا شام

اسارت را ببین راز شهادت بر ملا کرده            چنان که مو به مو تفسیر کرده کربلا را شام

: امتیاز

ترسیم مصائب اهل بیت سلام‌الله‌علیهما در شهر شام

شاعر : ناصر دودانگه نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

شـرمـنـدگی گـرفـته درخـتـان بـیـد را            چوبی شکـست حرمت مویی سفید را

لعنت به خیزران که به واقع تمام کرد            بی‌حـرمـتی به ساحـت شـاه شـهـید را


می‌رفت بانویی که بگیرد به دست خویش            چوبی که داشت سمت لبی می‌دوید را

وای از دمی که کر شد و نشنید گوش چوب            آهی که مـادر عـلی اصغـر، کـشید را

دندان شکست و قافله از آن شکسته تر            یا رب، مبـخـش روز قـیامت یزید را

: امتیاز

ترسیم مصائب اهل بیت سلام‌الله‌علیهما در بین راه و شهر شام

شاعر : عبدالحسین میرزایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن قالب شعر : غزل

شام بر عترت طاها چقدر سخت گذشت            وای بر دختر زهرا چقدر سخت گذشت

دو سه روزی دمِ دروازه معـطل بـودند            پشت دروازه به آنها چقدر سخت گذشت


کاش شب بود و نمی‌دیـد کسی زینب را            بیـن انـظـار خـدایا چـقدر سخـت گذشت

وسـط آن همه نامـحـرمِ بـی‌شـرم و حـیا            سرِ بـازار به زن‌ها چقدر سخت گذشت

آن یهـودیـه نگـاهـش که به سـرها افـتاد            ناسزا گفت به مـولا چقدر سخت گذشت

دخـتـر آیـه تـطـهـیـر کـجـا بـزم شـراب            بیشتر از همه، آنجا چقدر سخت گذشت

سر ببـریـده درآورد سر از طـشت طلا            خاک غم بر سر دنیا چقدر سخت گذشت

چوب می‌خورد حسین و لب زینب می‌سوخت            وای بر زینب کبری چقدر سخت گذشت

: امتیاز

ترسیم مصائب اهل بیت سلام‌الله‌علیهما در شهر شام

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن قالب شعر : غزل

دم دروازۀ سـاعـات خـدا رحم كند            به دلِ عـمـۀ سادات خـدا رحم كـند

محـملم پـرده ندارد مددی يا سـتّار            حاجـتم وقت مناجات خدا رحم كند


چشم من تار شده، يا تو به هم ريخته‌ای            گريه‌دار است ملاقات خدا رحم كند

كو علمدار حرم؟ آبرويم در خطر است            وسط اين همه الوات خدا رحم كند

سَرِ بازار به انگـشتْ نـشـانم دادند            رد شدم با چه مكافات خدا رحم كند

به همان خنجر كُنْدی كه تو را زَجْرَت داد            می‌كند شِمْر مُباهـات خدا رحم كند

به حریم لب تو چوب حراجی زده‌اند            تا نـميـرم ز بـلـيـّات خـدا رحم كند

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ ضمنا چهار بیت از این شعر به دلیل تحریفی بودن مطالب و همچنین هدم رعایت شأن اهل بیت کلا حذف شد

به حرم چون لبِ تو چوبِ حراجی زده‌اند           تا نـميـرم ز بـلـيـّات خـدا رحم كند

ترسیم مصائب اهل بیت سلام‌الله‌علیهما در شهر شام

شاعر : عادل حسین قربان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

گفتم به "دل" بمیر!، به "جان" گفته‌ام بسوز!            خورشید بر فرازِ نِی و تیره گشته روز

عـالَـم فـدایِ آن‌که سرش را بـریـده‌اند!            نفرین به خصم، لعن به اشرارِ کینه‌توز


یا زینب الصبور! بخوان از غمِ حسین            شـامِ سـیـاه را بـه یـکـی آه، پـرفـروز!

با چوبِ خیزران به لبش زد یزید و بعد            دختر که دید، عمه به او گفت: لب بدوز!

دارد تـمـام مـی‌شـود این مـاهِ عـاشـقـی            من سخـت، بی‌قـرارِ شبِ سومم هنوز!

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : مرضیه نعیم امینی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

دختر شیرخدا در شام محشر کرده است           گوئیا حیدر دوباره فتح خیبر کرده است

او که منبر رفـته جدش بر جهاز ناقه‌ها           ناقه‌ای را بی‌جهاز اینبار منبر کرده است


چون خدابین است چشمش، غیر زیبایی ندید           گرچه چشمش با سری نیزه‌نشین سر کرده است

بر فـراز نـیـزه‌ها رأس حـسـین بن علی           محض همراهی زینب ترک پیکر کرده است

مرتضای نطق‌هایش کفر را بیچاره کرد           مکرِ کافر را به اذن الله ابتر کرده است

بین خطبه مکث کرده ناگهان، گویا یزید           چوب را نزدیک لبهای برادر کرده است

: امتیاز

ذکر مصائب ورود اهل بیت علیهم السلام در شهر شام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

یک طرف چندین اسیرِ خسته بین سلسله            یک طرف جشن و میان دف نوازی هلهله

یک طرف شهری چراغان پایکوبان در سماع            یک طرف پاهای زخمی و سراسر آبله


بر سرِ آل علی از بام‌ها می‌ریخت سنگ            آه از دروازهٔ ســاعـــات و آهِ قــافـــلــه

سرزمین شام از شرم و خجالت آب شد            گوشهٔ ویـرانه زینب خـواند تا که نافـله

اشک‌هایش بیصدا می‌ریخت روی معجرش            داشت از نیرنگ و مکرِ نامسلمانان گله

پیر کرد او را جسارت‌های در بزم شراب            خیزران انداخـت بین چند دندان فاصله

با تـبـسم جابجـا می‌کرد بی‌غـیرت یزید            مهـرهٔ شطـرنج را با قهـقه؛ با حـوصله

خطبهٔ زینب زبـان دشمنان را لال کرد            ذوالفـقـارِ در کـلامش بود خـتـم قـائـله!

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در شهر شام

شاعر : عبدالمحسن نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ما گریه می‌کـنـیم و شما هـلهـله چرا            دف می‌زنـیـد در جـلـوی قـافـله چرا
پیغمبر است حاضر و خون گریه می‌کند            پـایـان نـمی‌دهـید به این غـائـله چـرا


در کربلاست جسم حسین و سرش به شام            افتاده بیـن رأس و تنـش فـاصله چرا
بر زخم قلب مادر اصغر نمک زدید            با خـنـده‌هـای دم به دم حـرمـلـه چرا
بـوسه زده به پـای رقـیه لـب حـسین            حـالا نـشـسـته است به آن آبـلـه
چـرا
بسـتـید در میـانـۀ رقـاصـه‌هـای شـام            بـر گـردن ولـیّ خــدا سـلـسـلـه چـرا
بُـردید دخـتران عـلی را به
بغض او            در مـجـلـس مـیِ پـســر آکِـلِــه چــرا
هم پای خیزران به لبم لطـمه می‌زنم            سـر بـرده‌اید از دل ما حـوصله چرا

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر امام در شهر شام

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

چنان به جای تو در هر کجا سخن گویم            که خلق جـز تو نـبـیـند تجـلی از سویم

به جـنگ آمـده‌ام با کـلام چـون تـیـغـم            حـمـایـلـم شـده ایـن ریـسـمـانِ بـازویـم


به جـز تو کس نتـوانـد مرا اسیـر کـند            اگـر اسـیـر شـدم راه عـشـق می‌پـویـم

چنان حجاب گرفتم کسی مرا نشناخت            که گرد پیـری از غم نشـسـته بر رویم

سیه ز بارش سنگ است هر کجا در شام            هـلال عـید در آن ابـر تـیـره می‌جـویم

توسنگ خوردی و با سنگ من زمین خوردم            مگـر ز لالـه سـنگـی دمی تو را بـویم

اگـر ز بـزم جـفـا تا خـرابـه می‌گـریـم            مـسـیـر آمـدنت را به گـریه می‌شـویـم

: امتیاز

ترسیم مصائب اهل بیت سلام‌الله‌علیهما در شهر شام

شاعر : سجاد احمدیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ماجرای کربلا یک گوشه از شام بلاست           پیش روی قافله سرها به روی نیزه‌هاست

دخـتر شیـر خـدا بر ناقۀ عـریان سـوار           هلهله بر روی بام و در میان کوچه‌هاست


با لباس خونی و لب‌های عطشان دختری           ناله می‌زد در خرابه عمه بابایم کجاست

دست آن شامی که دیشب زیر چشمانش نشست           چشم‌هایش تیره دیده یا نگینش آشناست؟

در کنار آن سرِ از تن جدا خامـوش شد           سهم او مرگی غریب و قطعه‌ای از بوریاست

آیـۀ تـطـهـیـر را در زیـر پـا انـداخـتـیـد           خارجی گفتن به زینب غربتی بی‌انتهاست

پیش چشم خیس زینب می‌خورد هر ثانیه           خیزران بر کنج لبهایی که در طشت طلاست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح کرده اند موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر صحت ندارد و تحریفی است!! این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

خودنمایی کرده بر نیزه سر شش‌ماهه‌ای           مادرش پشت سر نی خیره بر سر نیزه‌هاست

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

با لباس پاره و لب‌های عطشان دختری           ناله می‌زد در خرابه عمه بابایم کجاست

ترسیم مصائب اهل بیت سلام‌الله‌علیهما در شهر شام

شاعر : جواد هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای دل مگـر نه خـاتم مـاه محـرم است            باز این چه شورش است که در خلق عالم است

گر ماجرای کوفه و کرب و بلا گذشت            باز این چه نوحه وعزا و چه ماتم است


گـویا طلـوع کرده به شـام آفـتاب عشق            کاشـوب در تـمـامی ذرات عـالـم است

صبـح ورود شام چـنان تیـره بُد کز آن            کار جهان و خلق جهان جمله در هم است

سرهای کـشتگان همه بر دوش نیـزه‌ها            سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

آن محشری که کرده به پا چوب خیزران            بی‌نفخ سور خاسته تا عرش اعظم است

رشک ملک خرابه نشین شد که محتشم            گـفـتـا عــزای اشــرف اولاد آدم اسـت

ویــرانـه و دل شـب و دردانــه و پــدر            آری بساط عشق به خوبی فـراهم است

فـردا سپـیده چـشم در آن بزم تا گـشود            بر گرد شمع دید که پروانه‌ای کم است

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در شهر شام

شاعر : احسان نرگسی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

ای‌کاش جـهـان بر سـرم آوار نـمی‌شد            در سیـنه غـمی کهـنه تـلـمـبار نمی‌شد

یک ذره اگر حرمله رحمی به دلش داشت            این چـشم ورم کـرده دگر تـار نمی‌شد


در«شام» اگـر سـایـۀ سـقـا به سرم بود            دردانـۀ تـو دسـت بـه دیـوار نـمـی‌شـد

اینگونه اگر پهلوی من ضربه نمی‌خورد            تـاریخ در این واقـعـه تـکـرار نـمی‌شد

ای‌کاش در آن بزم شرابی که به پا شد            ایـنـقـدر اهـانت به عـلـمـدار نـمـی‌شـد

این قافله «دروازۀ ساعات»به خود دید            ای‌کـاش دگــر وارد بــازار نــمـی‌شـد

: امتیاز